دلهای ما قرارگه درد کردهاند |
|
دار القرار بر دل ما سرد کردهاند |
این صد هزار نرگسه بر سقف این حصار |
|
رخسار ما چو نرگس نو زرد کردهاند |
در پیش آتشی که ز سنگ قضا جهد |
|
جانهای ما نتیجهی گوگرد کردهاند |
خورشید در نقاب عدمد شد ز شرم آنک |
|
رخسار روزگار پر از گرد کردهاند |
و آنک پدید خویی خورشید گم شده |
|
سیمرغ را چو شب پره شبگرد کردهاند |
در باغ عهد جای تماشا نماند از آنک |
|
صد خار را موکل یک ورد کردهاند |
دردا که تا سواد خراسان خراب گشت |
|
دلها خراب زلزلهی درد کردهاند |
یارب که دیو مردم این هفتدار حرب |
|
در چاردار ملک چه ناورد کردهاند |
از غبن آن جهان که چو آن هشت خلد بود |
|
ای بس دلا که هاویه پرورد کردهاند |
گر بود چار شهر خراسان حرم مثال |
|
راهش کنون چو ششدرهی نرد کردهاند |
اصحاب فیل بین که به پیرامن حرم |
|
کردند ترکتاز و نه در خورد کردهاند |
هان ای سپاه طیر ابابیل زینهار |
|
کاصحاب فیل هرچه توان کرد کردهاند |
خاقانیا خزینهی گیتی به جو مخر |
|
کز کیمیای عافیتش فرد کردهاند |
دیدگاه خود را ثبت کنید
میخواهید به بحث بپیوندید؟احساس رایگان برای کمک!