شب چشمانت

۱۳۹۹-۰۱-۱۶/0 دیدگاه /در اشعار من /توسط atefeh pazouki

در حادثه ی شب چشمانت

در بن سیاه مژگانت

جامانده بود

روح غریب چشمان عزادارت

#آتیا

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

میخواهید به بحث بپیوندید؟
احساس رایگان برای کمک!

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

تازه ترین مطالب

دوستت دارم ۱۳۹۹-۰۲-۳۰
خدایا مرا ببخش ۱۳۹۹-۰۲-۳۰
تنهایی ۱۳۹۹-۰۲-۳۰
عشق ممنوعه ۱۳۹۹-۰۲-۳۰
تحکم عشق ۱۳۹۹-۰۲-۲۸
جاده خیال ۱۳۹۹-۰۲-۲۸
قبر آسمان ۱۳۹۹-۰۲-۲۸
جمعه و جنس ماندن ۱۳۹۹-۰۲-۲۸
رفتن تو… ۱۳۹۹-۰۲-۲۸
حدیث شعر ۱۳۹۹-۰۲-۲۸

اشعار منتخب اعضا

دوستت دارم۱۳۹۹-۰۲-۳۰ - ۲:۲۳ قبل از ظهرنویسنده:fateme mostafaei
تو رو دوست دارم، به هزار زبان زنده ی دنیا به زبان شیرین مادری ام، به زبان رعد، برق، صدای باران تو را با صداقتِ زبان کودکی ام دوست دارم تو تنها دلیل پیوندِ منی با این زمینِ سرد تو دیوار بلند مهربانی هستی و من پیچکی ضعیف دوست دارم تو را برای تکیه کردن […]
خدایا مرا ببخش۱۳۹۹-۰۲-۳۰ - ۲:۱۴ قبل از ظهرنویسنده:fateme mostafaei
خدایا مرا ببخش اگر مثل بندگان سر به راهت گوش به فرمانت نیستم من به دنیا آمدم تا کشف کنم، خلق کنم، نافرمانی کنم خودت میدانی که لذتی نیست در مطیع بودن شاید من حوای زمانه ام هستم، لذت شیرینی سیب را به لذت عمری زندگی در بهشت جاویدانت ترجیح میدهم بهشت را از حوا […]
تنهایی۱۳۹۹-۰۲-۳۰ - ۲:۱۳ قبل از ظهرنویسنده:سعید فلاحی
– تنهایی: بعد از تو، سراغم را می‌گیرد؛ –تنهایی، –تنهائی،، –تنهائی! #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) #شعر_هاشور
عشق ممنوعه۱۳۹۹-۰۲-۳۰ - ۲:۱۱ قبل از ظهرنویسنده:داریوش جلینی
اینجا کنارِ همسرت هستی بیداری و خوابت نمیگیره جسمت روی‌تخته دلت اما پیش یه مردِ دیگه ای ‌گیره طی میکنی روزا رو با یادش درد دلاتو میگی با عکساش از روزهای سخت خود میگی حس میکنی دستاتو توو دستاش هر جا که میری اونو میبینی انگار که باتو پا به پا می آد از ترس […]
تحکم عشق۱۳۹۹-۰۲-۲۸ - ۱:۵۱ قبل از ظهرنویسنده:مهدی ولی الهی
آمدو بر قلب خونینم تحکم کرد و رفت شعله ها را راهی انبار هیزم کردو رفت رهگذاری بود و من رادر مسیرش دیده بود برکه خشکیده ام را پرتلاطم کرد ورفت مردم چشمم به دنبالش کجاها که نرفت عاقبت من را اسیر حرف مردم کردورفت کفتر جلدی که تا هفت آسمان پر می گشود خانه […]
جاده خیال۱۳۹۹-۰۲-۲۸ - ۱:۴۳ قبل از ظهرنویسنده:Mohsen Ahmadzadeh
تو را آنچه در جاده هاي شب از ميان جنگل هاي انبوه و راه هاي پر پيچ و خم به من مي رساند اتوبوس شب نيست.خيالي است كه تو را از جاده ها تعقيب مي كند…سفرت بخیر…
قبر آسمان۱۳۹۹-۰۲-۲۸ - ۱:۴۲ قبل از ظهرنویسنده:Mohsen Ahmadzadeh
تا به حال به خورشید فکر کرده ای؟ اینکه هرروز صبح متولد می شود و غروب که می شود می میرد.مثل همه ما انسان ها گاهی غمگین می شود و چهره اش زرد و گاهی چهره اش سرخ می شود شاید از چیزی خجالت می کشد و یا اینکه با آرایش چهره اش را سرخ […]
جمعه و جنس ماندن۱۳۹۹-۰۲-۲۸ - ۱:۴۱ قبل از ظهرنویسنده:لعیا قیاثی
جمعه میتواند شغری ازجنس ماندن بسراید وقتی من و تو کنارهم باشیم و دلتنگی راهش را کج کرده باشد #لعیا_قیاثی
رفتن تو…۱۳۹۹-۰۲-۲۸ - ۱:۳۸ قبل از ظهرنویسنده:سعید فلاحی
💜 رفتن تو: رفتن تو اتفاق بزرگی است فاجعه ای بی پایان مثل خشکسالی های ایران مثل سوء تغذیه کودکان آفریقا وقتی تو رفتی خانه چهار دیواری شد بی در و پنجره، تو که رفتی همه چیز دنیا عجیب شد مثل آوار زده ایی که جنازه اش را از زیر خاک بیرون میکشند که به […]
حدیث شعر۱۳۹۹-۰۲-۲۸ - ۱:۳۲ قبل از ظهرنویسنده:محسن قلیزاده
به زیر گنبد نیلی زدم خود را دوصد سیلی که من صدها گنه کردم گنه کارم در این گیتی

شب چشمانت

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

درباره شعر آزاد

دسترسی سریع

جدیدترین اشعار اعضا

جدیدترین های سایت